بسم الرب شهدا و الصدقین

کسى که انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر میبیند. پیامبر اکرم

بسم الرب شهدا و الصدقین

کسى که انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر میبیند. پیامبر اکرم

امر به معروف و نهی از منکر از منظر اما حسین (ع)

الإمام الحسین علیه ‏السلام ـ فِی الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ـ : اِعتَبِروا أیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّه‏ُ بِهِ أولِیاءَهُ مِن سوءِ ثَنائِهِ عَلَى الأَحبارِ إذ یَقولُ : «لَولا یَنهاهُمُ الرَّبّانِیّونَ وَالأَحبارُ عَن قَولِهِمُ الإِثمَ   » وقالَ : «لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنی إسرائیلَ ـ إلى قوله : ـ لَبِئسَ ما کانوا یَفعَلونَ   » . وإنَّما عابَ اللّه‏ُ ذلِکَ عَلَیهِم لِأَنَّهُم کانوا یَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَینَ أظهُرِهِمُ المُنکَرَ وَالفَسادَ فَلا یَنهَونَهُم عَن ذلِکَ ؛ رَغبَةً فیما کانوا یَنالونَ مِنهُم، ورَهبَةً مِمّا یَحذَرونَ ، وَاللّه‏ُ یَقولُ: «فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَاخشَونِ   » وقالَ : «المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم‏أولِیَاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ ویَنهَونَ عَنِ‏المُنکَرِ   » ، فَبَدَأَ اللّه‏ُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَةً مِنهُ ؛ لِعلمِهِ بِأَنَّها إذا اُدِّیَت واُقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ کُلُّهُا هَیِّنُها وصَعبُها ، وذلِکَ أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَى الإِسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ ومُخالَفَةِ الظّالِمِ وقِسمَةِ الفَیءِ وَالغَنائِمِ وأخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ووَضعِها فی حَقِّها .
ثُمَّ أنتُم أیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ ، وبِالخَیرِ مَذکورَةٌ ، وبِالنَّصیحَةِ مَعروفَةٌ ، وبِاللّه‏ِ فی أنفُسِ النّاسِ مُهابَةٌ ، یَهابُکُمُ الشَّریفُ، ویُکرِمُکُمُ الضَّعیفُ ، ویُؤثِرُکُم مَن لا فَضلَ لَکُم عَلَیهِ ولا یَدَ لَکُم عِندَهُ ، تَشفَعونَ فِی الحَوائِجِ إذَا امتَنَعَت مِن طُلاّبِها ، وتَمشونَ فِی الطَّریقِ بِهَیبَةِ (بِهَیئَةِ ـ خ ل) المُلوکِ وکَرامَةِ الأَکابِرِ ، ألَیسَ کُلُّ ذلِکَ إنَّما نِلتُموهُ بِما یُرجى عِندَکُم مِنَ‏القِیامِ بِحَقِّ اللّه‏ِ وإن کُنتُم عَن أکثَرِ حَقِّه تُقَصِّرونَ ؟! فَاستَخفَفتُم بِحَقِّ الأَئِمَّةِ ، فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم ، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم ، فَلا مالاً بَذَلتُموهُ ، ولا نَفسًا خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها ، ولا عَشیرَةً عادَیتُموها فی ذاتِ اللّه‏ِ ، أنتُم تَتَمَنَّونَ عَلَى اللّه‏ِ جَنَّتَهُ ومُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وأمانًا مِن عَذابِهِ .
لَقَد خَشیتُ عَلَیکُم أیُّهَا المُتَمَنّونَ عَلَى اللّه‏ِ أن تَحُلَّ بِکُم نَقِمَةٌ مِن نَقِماتِهِ ؛ لِأَنَّکُم بَلَغتُم مِن کَرامَةِ اللّه‏ِ مَنزِلَةً فُضِّلتُم بِها ، ومَن یُعرَفُ بِاللّه‏ِ لا تُکرِمونَ وأنتُم بِاللّه‏ِ فی عِبادِهِ تُکرَمونَ ، وقَد تَرَونَ عُهودَ اللّه‏ِ مَنقوضَةً فَلا تَفزَعونَ ، وأنتُم لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفزَعونَ ، وذِمَّةُ رَسولِ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله مَحقورَةٌ (مَخفورَةٌ ـ خ ل) ، وَالعُمیُ وَالبُکمُ وَالزَّمنى  فِی المَدائِنِ مُهمَلَةٌ ، لا تَرحَمونَ ، ولا فی مَنزِلَتِکُم تَعمَلونَ ، ولا مَن عَمِلَ فیها تُعینونَ ، وبِالاِدِّهانِ وَالمُصانَعَةِ عِندَ الظَّلَمَةِ تَأمَنونَ ، کُلُّ ذلِکَ مِمّا أمَرَکُمُ اللّه‏ُ بِهِ مِنَ النَّهیِ وَالتَّناهی وأنتُم عَنهُ غافِلونَ . وأنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبتُم عَلَیهِ مِن مَنازِلِ العُلَماءِ لَو کُنتُم تَشعُرونَ (تَعنونَ ـ خ ل) . ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِیَ الاُمورِ وَالأَحکامِ عَلى أیدِی العُلَماءِ بِاللّه‏ِ الاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وحَرامِهِ ، فَأَنتُمُ المَسلوبونَ تِلکَ المَنزِلَةَ ، وما سُلِبتُم ذلِکَ إلاّ بِتَفَرُّقِکُم عَنِ الحَقِّ وَاختِلافِکُم فِی السُّنَّةِ بَعدَ البَیِّنَةِ الواضِحَةِ . ولَو صَبَرتُم عَلَى الاَ?ى وتَحَمَّلتُمُ المَؤونَةَ فی ذاتِ اللّه‏ِ کانَت اُمورُ اللّه‏ِ عَلَیکُم تَرِدُ وعَنکُم تَصدُرُ وإلیکُم تَرجِعُ ، ولکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم ، وأسلَمتُم  اُمورَ اللّه‏ِ فی أیدیهِم ، یَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ ویَسیرونَ فِی الشَّهَواتِ ، سَلَّطَهُم عَلى ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ وإعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم ، فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ فی أیدیهِم ، فَمِن بَینِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ وبَینَ مُستَضعَفٍ عَلى مَعیشَتِهِ مَغلوبٍ ، یَتَقَلَّبونَ فِی المُلکِ بِآرائِهِم (بآرائِکُم ـ خ ل) ویَستَشعِرونَ الخِزیَ بِأَهوائِهِمُ ، اقتِداءً بِالأَشرارِ وجُرأَةً عَلَى الجَبّارِ . فی کُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلى مِنبَرِهِ خَطیبٌ یَصقَعُ ، فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَةٌ ، وأیدیهِم فیها مَبسوطَةٌ ، وَالنّاسُ لَهُم خَوَلٌ  ، لا یَدفَعونَ یَدَ لامِسٍ ، فَمِن بَینِ جَبّارٍ عَنیدٍ وذی سَطوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدیدٍ ، مُطاعٍ لا
یَعرِفُ المُبدِئَ المُعیدَ .
فَیا عَجَبًا ! وما لی (لا) أعجَبُ وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ، ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ ، وعامِلٍ عَلَى المُؤمِنینَ بِهِم غَیرِ رَحیمٍ ، فَاللّه‏ُ الحاکِمُ فیما فیهِ تَنازَعنا ، وَالقاضی بِحُکمِهِ فیما شَجَرَ بَینَنا .
اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُن ما کانَ مِنّا تَنافُسًا فی سُلطانٍ ولاَ التِماسًا مِن فُضولِ الحُطامِ ، ولکِن لِنُرِیَ المَعالِمَ مِن دینِکَ ، ونُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ ، ویَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ ، ویُعمَلَ بِفَرائِضِکَ وسُنَنِکَ وأحکامِکَ ، فَإِن لَم تَنصُرونا وتُنصِفونا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیکُم وعَمِلوا فی إطفاءِ نورِ نَبِیِّکُم . وحَسبُنَا اللّه‏ُ، وعَلَیهِ تَوَکَّلنا وإلَیهِ أنَبنا وإلَیهِ المَصیرُ  .

امام حسین علیه ‏السلام ـ درباره امر به معروف و نهى از منکر ـ : اى‏مردم! از بدگویى خداوند نسبت به ملاّیان یهود پند گیرید که خداوند بدین وسیله دوستان خویش را اندرز داده است پند گیرید، آن جا که مى‏فرماید: «چرا عالمان ربّانى و ملاّیان، آنان را از گفتار گناه آلودشان نهى نمى‏کنند» و مى‏فرمود: کافران بنى اسرائیل لعنت شدند ـ تا آن جا که فرماید ـ چه بد بود آن چه انجام مى‏دادند». خداوند از این رو آنان را نکوهش کرده است که ایشان از ستمگرانى که در میانشان بودند، زشت کارى و تباهى مى‏دیدند، اما به طمع بهره‏اى که از آن ستمگران مى‏بردند و به سبب هراس از آن چه از آن مى‏ترسیدند، آنان را از کردارهایشان باز نمى‏داشتند. در حالى که خداوند مى‏فرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید» . و فرموده: «مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند، به نیکى فرمان مى‏دهند و از زشت کارى باز مى‏دارند» . خداوند از امر به معروف و نهى از منکر، به عنوان فریضه‏اى از جانب خود، آغاز کرده است، چون مى‏دانسته است که هرگاه این فریضه ادا گردد و بر پاى داشته شود تمام فرایض دیگر، از آسان و دشوار، بر پاى داشته خواهند شد. چرا که امر به معروف و نهى از منکر، دعوت به اسلام است، همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمکار و تقسیم بیت المال و غنایم و گرفتن بجاى صدقات [زکات] و هزینه کردن بجاى آنها.

بارى، شما اى جماعت، گروهى هستید که به دانش شهره‏اید و به نیکى نامور و به خیرخواهى معروف و به لطف خداوند، در دلهاى مردمان شکوه و هیبت دارید، بزرگان [و قدرتمندان] از شما پروا مى‏کنند و ناتوانان، گرامیتان مى‏دارند و آن کسى هم که شما را بر او مزیتى نیست و وامدار احسانتان نمى‏باشد، شما را بر خویشتن ترجیح مى‏دهد، نیازمندان، هرگاه از رسیدن به نیاز خود درمانند، شما را واسطه قرار مى‏دهند و در کوچه و خیابان با شوکت شهریاران و کرامت بزرگان، گام برمى‏دارید. آیا این همه از آن رو نیست که شما به منزلتى رسیده‏اید که از شما انتظار مى‏رود به برپا داشتن حقّ خدا قیام کنید، هرچند در برپاى داشتن بیشتر حقّ او، کوتاهى مى‏ورزید؟! شما حقّ امامان را خوار شمردید. و حقّ ناتوانان را تباه ساختید، ولى آن چه را حقّ خود مى‏پندارید، طلب کردید، نه مالى را بخشیدید و نه جانى را در راه جان آفرین، به خطر افکندید و نه به خاطر خدا، با عشیره‏اى دشمنى ورزیدید و با این حال از خداوند تمناى بهشت او و همجوارى با رسولانش و ایمنى از عذابش را دارید.
اى کسانى که از خداوند این گونه آرزوها دارید، بیم آن دارم که کیفرى از کیفرهاى او بر شما فرود آید؛ چرا که شما از کرامت الهى، به چنان پایگاهى رسیدید که به واسطه آن، بر دیگران برترى یافتید. شما کسانى را که به خداشناسى معروفند، گرامى نمى‏دارید، حال آن که شما به خاطر خدا در میان بندگان او گرامى داشته مى‏شوید. شما پیمانهاى خدا را شکسته شده مى‏بینید، اما به هراس نمى‏افتید، در حالى که براى شکسته شدن برخى از پیمانهاى پدرانتان به وحشت مى‏افتید و نگران مى‏شوید. عهد و زنهار رسول خدا صلی الله علیه و آله را تحقیر شده و نابینایان و لالان و زمینگیران را در شهرها [ى جهان اسلام] وانهاده مى‏بینید، اما نه دل مى‏سوزانید و نه در مقام و منزلتى که دارید کارى مى‏کنید و نه بدان کس که در این باره کارى مى‏کند، یارى مى‏رسانید و با تملق و چاپلوسى پیش ستمگران، خود را ایمن و آسوده خاطر مى‏سازید. همه اینها از آن مواردى است که خداوند به شما فرمان داده است تا هم خود از آن کناره گیرید و هم یکدیگر را از آن باز دارید، اما شما از آن [مأموریت] غفلت مى‏ورزید. اگر شعور داشتید [در مى‏یافتید که ]مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است ؛ چرا که مقام و منزلت عالمان، از شما ستانده شده است و این از آن روست که مجارى امور و احکام به دست کسانى است که خدا را مى‏شناسند و بر حلال و حرام او، امین‏اند. اما این منزلت از شما گرفته شده است و این از شما سلب نگشت، مگر به سبب پراکنده شدن شما از پیرامون حقّ و اختلافتان در سنّت [پیامبر] که آشکار و روشن بود. اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا تحمّل رنج مى‏کردید، در کارهاى خداوند، مرجع همگان مى‏شدید، لیکن شما، خود، ستمگران را بر مقام و منزلت خویش مسلّط ساختید و زمام امور خدا را به دست آنان سپردید که به شبهات عمل مى‏کنند و در راه خواهشهاى نفسانى گام بر مى‏دارند. گریز شما از مرگ و علاقه‏تان به این زندگى، که به هر حال از شما جدا خواهد شد، آنان را بر این مقام، تسلّط بخشیده است. شما ناتوانان را به چنگال آنان سپردید که برخى بنده و مقهور و برخى دیگر در تأمین معاش خود، درمانده و مغلوب گشته‏اند. در کار کشوردارى، خودسرانه عمل مى‏کنند، جامه رسوایى هوس رانى‏هایشان را [بى محابا] به تن کرده‏اند، چرا که تبهکاران را الگوى خویش ساخته‏اند و بر خداوند جبّار گستاخ شده‏اند. در هریک از شهرهایشان، خطیبى زبان‏آور بر منبر دارند، میدان برایشان خالى گشته ودستهایشان در آن، باز است و مردم، چاکران و غلامان آنها گشته‏اند و دست تعرضى را از خود دور نتوانند کرد، برخى زورگوى و سرسختند و برناتوانان مى‏تازند و سخت مى‏گیرند و برخى فرمانروایانى هستند که آفریننده بازگرداننده را نمى‏شناسند.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم حال آن که زمین در اختیار دغلکارى غاصب و سرکش‏وباجگیرى‏ستم‏پیشه وحاکمى است که به مؤمنان رحم نمى‏کند. در کشمکشى که ما داریم و در مشاجره‏اى که میان ماست، خداوند تنها حَکم و داور است.
بار خدایا! تو خود مى‏دانى که آن چه از ما سرزده نه از روى رقابت در قدرت بود و نه براى به دست آوردن حطام دنیایى، بلکه به خاطر آن بود که نشانه‏هاى دین تو را نمایان سازیم و صلاح (و آبادانى) را در سرزمینت، آشکار گردانیم و بندگان ستمدیده‏ات، آسایش و امنیّت یابند و فرایض و سنّتها و احکامت، به کار بسته شود. پس اگر شما (مردم) ما را یارى نرسانید و به ما حقّ ندهید، ستمگران بر شما، زور شوند و در راه خاموش ساختن نور پیامبرتان، بکوشند. خداوند، ما را بس است، به او توکل مى‏کنیم و به او روى مى‏آوریم و بازگشت به سوى اوست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد