رعایت حرمت کعبه
کعبه مپندار کز آب و گل است | در تن آفاق چو جان و دل است |
تازه گلی رسته به بـــاغ جهان | روشن ازو چشم و چراغ جهان |
دیـــــر نپاید گــل ایـن مــرغزار | تـــــازه شود باز به هـــر نوبهار |
ای که بر این خاک قدم می نهی | پا به سر کوی حـرم می نهی |
اول از آلایــــش تن پــــاک شـو | پس به حــــریم در او خاک شو |
پا به ادب بر سر این خــــاک نه | هر که ادب نیست درو خاک به |
دولت اگر خواهی از این در درآ | نیست جز این در در دولت سرا |
پرده این در که زاو تار جان است | غاشیه اش نه تتق آسمان است |
هان نبری زود بر این پرده دست | پرده دری پس این پرده هست |
تا نــــــــــدرد پرده تو پرده دار | به حرمت سوی این پرده دار |
دست بر این حلقه مبر سرسری | کاین نبود حلقه انگشتری |
قامت گردون شده زان حلقه سان | تا بود از حلقه این در نشان |
مهر سلیمان که جهان در گرفت | سکه اش از حلقه این در گرفت |
گردن جان ها همه در طوق او | چیست قمر شق شده شوق او |
محو کن دایره نه فلک | رخنه گر حلقه انس و ملک |
دست بر این حلقه زند جبرئیل | تا شنود بانگ ز ربّ جلیل |